هدف این مقاله، مطالعۀ تاریخی تطبیقی مدرنیتۀ سیاسی در ایران از 1906 تا 1941 است. مسئلۀ این پژوهش آن است که مدرنیتۀ سیاسی در ایران در مرحلۀ تثبیت پرابلماتیک شده و در دورههای مختلف تاریخی با وجود تلاشهای متعدد از سوی آزادیخواهان، ساختار دولت مطلقه بازتولید شده است. با توجه به شواهد تجربی استدلال شده است که ایران، عدم تثبیت مدرنیتۀ سیاسی و درنتیجه بازگشت اقتدارگرایی و بازتولید دولت مطلقه را در 1908 و 1925 تجربه کرده است. مدل نظری پژوهش برمبنای رویکرد ترکیبگرایانه است. ساختار منطقی این دستگاه نظری دلالت بر آن دارد که مدرنیتۀ سیاسی نتیجۀ ارتباط چهار شرط علی یعنی نهادمندی نظام سیاسی، جدایی جامعۀ مدنی از دولت سیاسی، بهرسمیت شناختهشدن حقوق فردی و حقوق شهروندی در قانون اساسی و نقش مثبت کنشگر خارجی است.موضوع این پژوهش تاریخی و روش تحقیق تاریخی-تطبیقی است.شواهد تجربی دلالت بر آن دارد که عدم تثبیت مدرنیتۀ سیاسی در ایران تحت شرایط ترکیب شروط علی ضعیفبودن میزان نهادمندی سیاسی، عدم جدایی جامعۀ مدنی از دولت سیاسی، ضعیفبودن حضور حقوق فردی و حقوق شهروندی در قانون اساسی و نقش منفی کنشگر خارجی در تحولات سیاسی داخلی رخ داده است.