و راه درست برای رسانهها و مردم چیست؟
بحرانها در ذات خود نهتنها عرصهای برای مدیریت اضطراری و پاسخ فوریاند، بلکه میدان آزمون مشروعیت سیاسی نیز هستند. برای حکومتهای اقتدارگرا، بحران یک تهدید دوگانه است: تهدیدی برای امنیت عمومی و تهدیدی برای مشروعیت سیاسی. در چنین شرایطی، مدیریت اطلاعات و روایتهای رسانهای به ابزار اصلی برای مهار بحران تبدیل میشود.
کنترل بحران توسط حکومتهای اقتدارگرا: مهار روایت به جای مهار بحران
بر اساس کتاب The Handbook of Crisis Communication، در حکومتهای اقتدارگرا، مدیریت بحران بیش از آنکه برای کاهش آسیبهای انسانی باشد، برای حفظ قدرت سیاسی است . این حکومتها هنگام مواجهه با بحرانها، سیاستهایی را در پیش میگیرند که هدف اصلیشان نه حل بحران، بلکه کنترل افکار عمومی است. روشهای اصلی این حکومتها را میتوان اینطور دستهبندی کرد:
سانسور و پنهانسازی اطلاعات: حکومتهای اقتدارگرا سعی میکنند وقوع بحران را پنهان کنند یا اطلاعات مربوط به آن را بسیار محدود کنند.
بازسازی روایت رسمی: حکومتها تلاش میکنند تصویری دستکاریشده از بحران ارائه دهند؛ به عنوان مثال، کوچکنمایی بحران، نسبت دادن آن به عوامل طبیعی یا دشمنان خارجی و القای این ایده که اوضاع «تحت کنترل کامل» است .
سرکوب بسیج مردمی: از آنجا که بسیج مستقل شهروندان در بحران میتواند مشروعیت حکومت را تهدید کند، حکومتهای اقتدارگرا با کنترل یا سرکوب پلتفرمهای جمعآوری اطلاعات و فعالیتهای داوطلبانه، از شکلگیری چنین حرکتهایی جلوگیری میکنند.
استفاده از برچسب «اخبار جعلی»: هر اطلاعاتی که با روایت رسمی همخوانی نداشته باشد، تحت عنوان «شایعه» یا «خبر جعلی» سرکوب میشود تا راه برای فعالان مستقل بسته شود.
بازتعریف مسئولیت بحران: از نظر این حکومتها، مهمترین خطر، اقدام مستقل مردم است نه خود بحران. به همین دلیل، با تغییر روایت، مسئولیت بحران را از حکومت به جامعه منتقل میکنند.
وظیفه رسانهها در بحرانهای اقتدارگرا: بازسازی حقیقت در برابر تحریف
رسانههای مستقل در این شرایط وظیفهای بسیار دشوار اما حیاتی دارند. بر پایه آموزههای نظری و تجربی موجود، رسانهها باید رویکردهای زیر را در پیش بگیرند:
پایبندی به حقیقت: رسانههای مسئول باید با وجود فشارهای سیاسی، اطلاعات دقیق، مستند و مبتنی بر شواهد ارائه دهند و از دامن زدن به روایتهای جعلی یا دستکاریشده پرهیز کنند.
افشاگری درباره ساختار بحران: رسانهها نباید صرفاً به بازتاب روایتهای رسمی بسنده کنند. آنها باید ریشههای واقعی بحران را، از فساد ساختاری گرفته تا ناکارآمدی نهادهای دولتی، آشکار کنند.
ساخت روایت مستقل: در برابر روایتهای دستکاریشده رسمی، رسانهها باید روایتهایی مبتنی بر مشاهدات میدانی، منابع معتبر و شهادتهای مستقل بسازند.
استفاده هوشمندانه از شبکههای اجتماعی: در عصر دیجیتال، شبکههای اجتماعی میتوانند ابزار قدرتمندی برای انتشار اطلاعات صحیح و خنثیسازی پروپاگاندا باشند، البته به شرط مدیریت دقیق و مبتنی بر اصول حرفهای.
نقش مردم در بحرانهای رسانهای تحت حکومتهای اقتدارگرا: آگاهی، سازماندهی، پایداری
در برابر سیاستهای اقتدارگرایانه در مدیریت بحران، شهروندان آگاه و مسئول نقشی بیبدیل دارند. مردم میتوانند با اقدامات زیر به بازسازی حقیقت و حمایت از همبستگی اجتماعی کمک کنند:
دریافت اطلاعات از منابع معتبر: شهروندان باید تلاش کنند اطلاعات خود را از رسانههای معتبر و متنوع دریافت کنند و از بازنشر بدون تأمل اخبار دروغین یا تحریفشده پرهیز کنند.
ایجاد شبکههای مستقل: تشکیل گروههای همیاری محلی، فعالیتهای داوطلبانه واقعی و اطلاعرسانی در سطح جامعه میتواند کمککننده باشد.
مقابله با پروپاگاندا: مردم باید هوشیار باشند که چگونه پروپاگاندا با تغییر تمرکز، مسئولیت بحران را از حکومت به شهروندان منتقل میکند و نباید اجازه دهند فضای بیاعتمادی به یکدیگر جای همبستگی و همکاری را بگیرد.
حمایت از رسانههای آزاد: دنبال کردن، اشتراکگذاری و دفاع از رسانههایی که تلاش میکنند حقیقت را بازتاب دهند، اقدامی ضروری برای حفظ جریان آزاد اطلاعات است.
بحرانها در جوامع اقتدارگرا تهدیدی سیاسیاند. حکومتهای اقتدارگرا برای مهار بحران، روایتها را بازسازی میکنند، سانسور را گسترش میدهند و بر سرکوب کنشگری مستقل تمرکز میکنند. در چنین محیطی، رسانههای مستقل و شهروندان آگاه وظیفه دارند حقیقت را بازسازی کنند، روایت بحران را از انحصار حکومت خارج کنند و با ایجاد شبکههای اعتماد، مسیر عبور از بحران را به سوی دموکراسی و آگاهی هموار کنند.