پاسخگویی (accountability) یکی از پایههای اصلی دموکراسی به شمار میآید. در نظریههای سیاسی، انتخابات آزاد مهمترین ابزار برای ایجاد این پاسخگویی تلقی میشود. اما در بسیاری از کشورهای درحالتوسعه، این سازوکار کارکرد واقعی خود را از دست داده است. مقامات دولتی، پس از انتخاب، نهتنها الزام عملی به پاسخگویی ندارند، بلکه اغلب ارتباطی با نیازها و خواستههای مردم نیز برقرار نمیکنند. عوامل غیرحکمرانی مانند قومیت، مذهب یا ساختارهای قدرت محلی، مسیر انتخابات را شکل میدهند و باعث میشوند که پاسخگویی به یک اصل فراموششده تبدیل شود
در این میان، کارمندان دولتی که اجرای سیاستها را بر عهده دارند، بهطور رسمی هم مشمول سازوکارهای پاسخگویی نیستند. نبود نظارت مؤثر، آنها را از هر نوع مسئولیتپذیری در برابر جامعه دور نگه میدارد. بنابراین، برای شکلگیری یک نظام مردمی و شفاف، نمیتوان تنها به صندوقهای رأی تکیه کرد.
پاسخگویی اجتماعی مفهومی است که در این خلأ شکل میگیرد. این مفهوم به مجموعهای از اقدامها و ابزارهایی اشاره دارد که از سوی نهادهای مدنی، رسانهها، اجتماعات محلی و شهروندان برای مطالبه شفافیت و مسئولیتپذیری مورد استفاده قرار میگیرد. هدف این سازوکار، ایجاد پیوندی واقعی میان جامعه و حکومت است؛ پیوندی که در آن مقامات منتخب و کارمندان دولتی نمیتوانند خود را از پرسشها و مطالبههای عمومی کنار بکشند.
ابزارهای پاسخگویی اجتماعی مانند نظارت مردمی بر بودجه، انتشار اطلاعات، دادخواستهای جمعی و پیگیری رسانهای، امکان دخالت مستقیم جامعه در امور عمومی را فراهم میکنند. این ابزارها نه جایگزین نهادهای رسمی، بلکه مکمل آنها هستند و زمانی مؤثرتر عمل میکنند که نهادهای رسمی ناکارآمد یا غیرپاسخگو باشند.
در برخی کشورها، بهویژه در آسیای جنوبی، استفاده از این سازوکارها مسیر تصمیمگیری را به واقعیتهای اجتماعی نزدیک کرده است. تجربه این کشورها نشان میدهد که اگر شهروندان بتوانند به دادههای عمومی دسترسی پیدا کنند و از فضای مشارکت برخوردار باشند، تصمیمهای حکومتی نیز بیشتر با خواست مردم هماهنگ خواهد بود.
پاسخگویی اجتماعی به سیاستگذاری آگاهانه و تخصیص منابع دقیقتر کمک میکند. در نبود این پاسخگویی، گروههایی که قدرت اقتصادی یا نفوذ سیاسی ندارند، بهسادگی نادیده گرفته میشوند. اما هنگامی که فرایند تصمیمگیری به صورت باز و مشارکتی انجام شود، دغدغههای گروههای بهحاشیهراندهشده، مانند فقرا، زنان، کودکان یا افراد دارای معلولیت، نیز وارد عرصه عمومی میشود.
یکی از مهمترین پیامدهای پاسخگویی اجتماعی، بهبود در ارائه خدمات عمومی است. در بسیاری از موارد، ابزارهای اجتماعی در زمینههایی چون بهداشت، آموزش یا رفاه، اثر بیشتری از نهادهای دولتی داشتهاند. از طریق این ابزارها، دسترسی گروههای آسیبپذیر به خدمات، آسانتر و مؤثرتر شده است.
پاسخگویی اجتماعی همچنین بستری برای توزیع عادلانه منابع فراهم میکند. سیاستهایی که صرفاً از منطق اقتصادی یا دیدگاههای تکنوکراتیک پیروی میکنند، معمولاً به نفع گروههای قدرتمند ختم میشوند. در مقابل، اگر فرایند سیاستگذاری باز باشد و فرصت مشارکت برای گروههای مختلف فراهم شود، منابع عمومی نیز بهگونهای توزیع میشوند که نیازهای واقعی اقشار محروم در آن لحاظ شود.
در این ساختار، اثربخشی توسعه (development effectiveness) تنها در شاخصهای اقتصادی یا فنی خلاصه نمیشود. آنچه اهمیت دارد، این است که سیاستها بر پایه شنیدن صدای مردم، درک نیازهای واقعی و شفافیت در تصمیمگیری طراحی شوند. چنین روندی، امکان خروج از حاشیه را برای گروههای فراموششده فراهم میسازد.
پاسخگویی اجتماعی در نهایت به معنای ساختن مسیری است که در آن، دموکراسی تنها به رأیدادن محدود نشود، بلکه شهروندان بتوانند در تمامی مراحل تصمیمگیری حضور داشته باشند و صدایشان شنیده شود. بدون چنین سازوکاری، ساختارهای دموکراتیک به قالبی رسمی و بیمحتوا تبدیل خواهند شد، و مطالبات اجتماعی نیز بیپاسخ میمانند.
منبع: کتاب پاسخگویی اجتماعی، مفاهیم و ابزارها