فلسفه حقوق درباره آزادی بیان و پیوند آن با دموکراسی چه می‌گوید؟

حقوق مندرج در متمم اول قانون اساسی ایالات متحده، یعنی آزادی بیان، آزادی مطبوعات، حق دادخواست، حق تجمع مسالمت‌آمیز و حق تشکیل انجمن، نه تنها حقوق فردی، بلکه مجموعه‌ای از آزادی‌ها هستند که در واقع پایه‌های ساختار جمهوری دموکراتیک ایالات متحده را شکل می‌دهند. آن‌ها با هدف تحقق اصل «حکومت از سوی مردم» که در مقدمه قانون اساسی آمریکا آمده، طراحی شده‌اند. در واقع، برای این‌که مردم بتوانند در مقام حاکم عمل کنند، نیاز دارند که بتوانند آزادانه اطلاعات به دست آورند، نظرات خود را ابراز کنند، با یکدیگر بحث و تبادل نظر کنند و از دولت و مقام‌های منتخب خود مطالبه داشته باشند.

از نظر حقوقی، متمم اول قانون اساسی آمریکا و دیگر بخش‌های منشور حقوق (Bill of Rights) برای محافظت از آزادی‌های فردی در برابر مداخله دولت طراحی شده‌اند. برخی از این حقوق، به‌ویژه آزادی بیان، مطبوعات و تجمع، به‌عنوان الزامی برای تداوم ساختار دموکراتیک نظام سیاسی در نظر گرفته شده‌اند. همان‌طور که در مورد هیئت منصفه، منع تبعیض در رأی‌گیری یا حمایت از انجمن‌های داوطلبانه می‌بینیم، این حقوق امکان شکل‌گیری نظمی سیاسی را فراهم می‌کنند که مشارکت عمومی در آن پررنگ باشد.

آزادی بیان، ضامن سایر حقوق

جیمز مدیسون، از پدران بنیان‌گذار ایالات متحده، در مناظرات کنگره در سال ۱۷۹۴ گفت: «در نظام جدید، حاکمیت با مردم است؛ بنابراین، قدرت نظارت باید از آنِ مردم بر دولت باشد، نه بالعکس.» این جمله که اساس نگاه جمهوری‌خواهانه مدیسون به حکومت را نشان می‌دهد، نقش مرکزی آزادی بیان را در شکل‌گیری و پایداری دموکراسی روشن می‌سازد.

مدیسون در نقد قانون ۱۷۹۸ که روزنامه‌نگاران و مخالفان را هدف قرار داده بود، گفت که «حق بررسی آزاد عملکرد و شخصیت مسئولان و گفت‌وگوی عمومی درباره آن‌ها، همواره تنها ضامن واقعی دیگر حقوق شهروندی تلقی شده است.» به عبارت دیگر، اگر امکان نقد عمومی وجود نداشته باشد، هیچ یک از حقوق دیگر نمی‌توانند واقعی و مؤثر باقی بمانند. اگر مردم نتوانند بی‌هراس از مجازات، عملکرد حکومت را زیر سؤال ببرند، اصولی مانند دادرسی عادلانه، حق رأی، یا آزادی دین نیز معنای خود را از دست می‌دهند.

بدون دسترسی آزاد به اطلاعات، تصمیم‌گیری دموکراتیک ممکن نیست

یکی از دلایلی که نظریه‌پردازان دموکراسی به آزادی بیان اولویت می‌دهند، نقش حیاتی آن در فرایند تصمیم‌گیری عمومی است. مردم برای این‌که بتوانند به‌درستی در انتخابات شرکت کنند، نمایندگان مناسب را انتخاب کنند، یا درباره طرح‌های سیاسی نظر بدهند، باید به اطلاعات کافی و قابل‌اتکا دسترسی داشته باشند. تنها در صورتی که امکان گفت‌وگوی آزاد فراهم باشد، شهروندان می‌توانند به‌طور آگاهانه مشارکت کنند.

در برخی کشورها، حتی بدون وجود بندی مشابه متمم اول در قانون اساسی، دادگاه‌ها رأی داده‌اند که آزادی بیان به‌صورت ضمنی از ارکان ضروری یک حکومت دموکراتیک است. استاد حقوق، آخیل رید آمار، با استناد به حقوق رأی مردم و حمایت قانونی از بحث آزاد در کنگره آمریکا، می‌گوید که قانون اساسی این کشور پیش از آن‌که متمم اول تصویب شود، بر پایه اصول آزادی بیان بنا شده بود. چون الکساندر میکلی‌جان نیز از این دیدگاه حمایت کرده‌اند. او معتقد بود که آزادی بیان، زیربنای خودفرمانی و مشارکت فعال مردم در اداره امور است.

برابری سیاسی همه شهروندان در گرو آزادی بیان

در نگاه دیگری که در سال‌های اخیر از سوی برخی فیلسوفان و حقوقدانان مطرح شده است، آزادی بیان نه‌فقط یک ابزار سیاسی، بلکه مصداقی از برابری سیاسی تلقی می‌شود. از این منظر، همه افراد باید حق داشته باشند که صدای خود را صرف‌نظر از موقعیت اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی، در فضای عمومی مطرح کنند.

رونالد دورکین فیلسوف سیاسی، در یکی از آثارش می‌نویسد که آزادی بیان به افراد این امکان را می‌دهد که «نقشی فعال در تصمیم‌گیری‌های جمعی داشته باشند، نه آن‌که قربانی خاموش تصمیماتی باشند که دیگران گرفته‌اند.» بنابراین، حق سخن گفتن نه‌فقط درباره مطالب سیاسی، بلکه درباره مسائل اجتماعی، فرهنگی، هنری و حتی شخصی، بیانگر جایگاه فرد به‌عنوان شهروند برابر در جامعه است.

مشروعیت حکومت با مشارکت عمومی پیوند دارد

آزادی بیان و حق تشکیل انجمن از جمله ابزارهایی هستند که حکومت‌ها به واسطه آن‌ها مشروعیت می‌یابند. در نظام‌هایی که مردم می‌توانند آزادانه درباره سیاست‌های عمومی بحث کنند، به خیابان بیایند، انجمن تشکیل دهند یا دادخواست بدهند، تصمیم‌های سیاسی بازتابی از اراده عمومی محسوب می‌شوند، نه فرمان‌های تحمیلی از بالا.

آزادی بیان، ابزار جست‌وجوی حقیقت

در کنار همه دلایل سیاسی، آزادی بیان از منظر معرفت‌شناختی نیز اهمیت دارد. جان استوارت میل، فیلسوف بریتانیایی قرن نوزدهم، استدلال می‌کرد که گفت‌وگوی آزاد به جامعه امکان می‌دهد حقیقت را از میان نظریات مختلف بیرون بکشد. حتی شنیدن نظرات نادرست، به باور میل، می‌تواند مفید باشد، چراکه سبب می‌شود مردم درک عمیق‌تری از دلایل باورهای خود پیدا کنند و بتوانند آن‌ها را اصلاح کنند.

در آمریکا، دیوان عالی در برخی از احکام خود، به اهمیت آزادی در حوزه‌هایی مانند هنر، تبلیغات، دین و فرهنگ نیز اشاره کرده است. این رویکرد نشان می‌دهد که آزادی بیان تنها به عرصه سیاست محدود نمی‌شود و در تمام حوزه‌هایی که با اندیشه، تخیل و بیان انسانی مرتبط‌اند، حضور دارد.

آزادی بیان بنیانی است که بر آن، دموکراسی، مشارکت عمومی و پاسخ‌گویی حکومت استوار می‌شود. اگر این امکان از میان برداشته شود، نه‌فقط حق رأی، بلکه تمامی حقوق سیاسی و مدنی دیگر نیز دچار تزلزل می‌شوند. به همین دلیل است که در بسیاری از نظام‌های دموکراتیک، آزادی بیان شرط اصلی شکل‌گیری و پایداری نظم سیاسی محسوب می‌شود.

نوشته: جان آر. ویل | منتشرشده در ۲۱ مه ۲۰۲۵ | منبع: The Free Speech Center