نشست «بیم و امیدهای جامعه ایران» برگزار شد؛ چه جامعه‌ای می‌خواهیم؟ 

به گزارش هم‌میهن، نشست «بیم و امیدهای جامعه ایران» با حضور چند جامعه‌شناس سرشناس برگزار شد؛ نشستی که در آن شرکت‌کنندگان کوشیدند روایت‌های گوناگون درباره وضعیت امروز جامعه ایران، تجربه‌های تاریخی، و گفتمان «زندگی عادی» را بازخوانی کنند. در این نشست با تمرکز بر جنبش اعتراضی ۱۴۰۱، به بازتاب تخیلات اجتماعی، ترومای تاریخی و نقش علوم اجتماعی در روایت‌گری بحران‌های جامعه ایران پرداخته شد.

اعظم خاتم، پژوهشگر و استاد دانشگاه یورک کانادا، سخنرانی خود را با اشاره به گفتمان «زندگی نرمال» در ایران آغاز کرد؛ گفتمانی که در جریان اعتراضات ۱۴۰۱ با شدت بیشتری ظهور یافت. به گفته او، این گفتمان «پاسخی به وضعیت غیرعادی ناشی از مداخلات ایدئولوژیک و خصومت با جهان بیرونی» است و طیف‌هایی چون دموکراسی‌خواهان، نرمالیست‌ها و جریان‌های گذشته‌گرا، برداشت‌های متفاوتی از آن دارند.

خاتم ادامه داد: «جامعه به این دلیل که در گذشته فرصت اندیشیدن به بدیل را نداشته، حس و تخیلات خامی را مطرح می‌کند که در جامعه ایران یکدست نیست.» او همچنین افزود: «نقطه آغاز در جنبش به‌درستی گذاشته شده و ما با این پرسش روبه‌رو شدیم که چه جامعه‌ای می‌خواهیم.»

او با استناد به تحلیل‌های منتشرشده در آکادمی ایران‌شناسی، تلاقی بحران‌ها را عامل شکل‌گیری جنبش ۱۴۰۱ دانست: «انباشت تبعیض جنسیتی، تضاد مرکز و حاشیه، شکست پروژه دموکراسی و بحران نئولیبرالیسم اقتدارگرا، همگی به شکلی هم‌زمان در بروز این اعتراض‌ها نقش داشتند.»

از نظر خاتم، پیدایش «حوزه‌های خودمختاری» در جامعه، نشانه‌ای از تضعیف اقتدار ساختار حاکم و تلاش جوانان برای بازتعریف رابطه خود با دولت است. او افزود: «ناکامی دولت در تسهیل شرایط گذار به بزرگسالی و به‌رسمیت شناختن انتخاب‌های جوانان، باعث ایجاد همبستگی در طبقات مختلف شده است.»

مارال لطیفی، جامعه‌شناس و نویسنده، از زاویه‌ای دیگر به مسئله انزوا و طرد اجتماعی پرداخت. او گفت: «بسیاری از روندهای نابرابرسازی که در جامعه وجود دارد مانند طرد فضایی، توده‌گیر شدن تحصیلات و بی‌ثبات‌سازی کار، همگی روندهای طردکننده‌ای هستند که نتیجه آن‌ها به‌طور جدی انزواست.» او جامعه‌شناسی ایران را به ناتوانی در تبیین «رنج» متهم کرد و افزود: «ما مکانیسم چگونه از رنج به رهایی رسیدن را توضیح نمی‌دهیم.»

لطیفی باور دارد که یکی از مأموریت‌های جامعه‌شناسی، «اتصال نظریه به واقعیت اجتماعی» است و برای این کار، باید رنج‌های اجتماعی را در چارچوبی نظری فهمید و صورت‌بندی کرد: «خارج از چارچوب نظری اندیشیدن ناممکن است؛ چون نمی‌توان خارج از یک منظومه منسجم حرف زد.»

آرمان ذاکری، جامعه‌شناس نیز به نقد جریان مسلط جامعه‌شناسی ایران پرداخت که به‌گفته او، با تکیه بر پارادایم دورکیمی، تنها بر بحران‌ها و نشانه‌های افول تمرکز دارد. او گفت: «این داده‌ها همه واقعیت نیستند… چرا این دستگاه‌های نظری از دیدن بخش‌های دیگری از واقعیت اجتماعی ناتوان‌اند؟»

ذاکری با ارجاع به مفهوم «غلیان جمعی» در آثار دورکیم توضیح داد که لحظه‌های بحران اجتماعی، می‌توانند نقطه آغاز بازآفرینی جامعه نیز باشند: «لحظه‌ آنومی همزمان لحظه غلیان جمعی است و جامعه به خود و گذشته‌اش نگاهی انتقادی دارد… تخیل در این دوره‌ها می‌تواند فعال شود و جامعه به سمت آفرینش‌های جدید حرکت کند.»

او در ادامه گفت که جامعه‌شناسی محافظه‌کار، لحظه‌های جنبشی را یا در چارچوب بی‌نظمی تحلیل می‌کند یا به‌سادگی نادیده می‌گیرد: «وقتی لحظات جنبشی به عرصه می‌آیند، جامعه‌شناسی محافظه‌کار یا سکوت می‌کند یا هشدار بحران می‌دهد.»

همچنین هادی آقاجان‌زاده، پژوهشگر مطالعات فرهنگی، به تحلیل «تروماهای تاریخی» در ایران پرداخت و گفت: «تروما یک بحران فاجعه‌بار است که چارچوب‌های تاریخی معناسازی را با اختلال جدی روبه‌رو می‌کند… واقعیت‌های تروماتیک را باید با صراحت و در عریانی کامل بیان کنیم.»

او معتقد است که شیوه مواجهه جامعه با تروما، خود شکل‌دهنده آینده روایت تاریخی است: «نحوه به نمایش گذاشتن روایت تاریخی است که نشان می‌دهد تا چه‌حد وجوه دردناک گذشته خاموش می‌شود یا به آنها اجازه نفس‌کشیدن داده می‌شود.» به‌گفته او، جامعه ایران همچنان در وضعیت تروماتیک زیست می‌کند، چرا که سازوکارهای مواجهه با آن، عمدتاً مبتنی بر تقلیل‌گرایی، اخلاقی‌سازی، غایت‌انگاری و حذف روایت‌های دردناک‌اند.

او خلق زبان جدید را برای مواجهه با واقعیت‌های دردناک ضروری می‌داند: «زبان باید گویا، صریح و صادق باشد.» و باور دارد که «پذیرش شکست و آیین‌های خودجوش نسل جدید، اولین تلاش‌ها برای آشتی با تروما و ترسیم آینده‌ای جدید برای جامعه است.»