جامعه‌شناس آمریکایی در گفت‌وگو با اعتماد: دموکراسی وابسته به تخیل است

در گفت‌وگویی مفصل با پروفسور جفری سی. الکساندر، جامعه‌شناس فرهنگی معاصر که در شماره ۶۰۵۷ روزنامه اعتماد منتشر شده، او از مفهوم «معنا»، جایگاه فرهنگ در تحلیل اجتماعی و امکان شکل‌گیری حوزه مدنی در جوامع بسته می‌گوید.

الکساندر معتقد است تحلیل‌های رایج از مدرنیته که بر عقلانی‌شدن تمرکز دارند، اغلب از نقش معنا غفلت کرده‌اند. او با بازخوانی دورکیم و پیوند دادن آن با نشانه‌شناسی، هرمنوتیک و روایت‌پژوهی، الگوی متفاوتی برای فهم جامعه مدرن ارائه می‌دهد. به گفته او، «مدرنیته به معنای حذف کامل معنا نیست؛ چه در سطح فردی و وجودی و چه در سطح جمعی.»

در نگاه او، پدیده‌هایی مانند نژادپرستی، مردسالاری، ملی‌گرایی یا نظامی‌گری، نمونه‌هایی از «باورهای جمعی» هستند؛ الگوهایی که لزوماً ریشه در عقلانیت ابزاری ندارند، بلکه در شبکه‌ای از معناها، نمادها و روایت‌های فرهنگی شکل می‌گیرند.

الکساندر مفهوم «حوزه مدنی» را به‌جای «جامعه مدنی» مطرح می‌کند؛ مفهومی که بر ساختار نمادین آرمانشهری در تخیل عمومی مبتنی است. از دید او، دموکراسی زمانی ممکن می‌شود که افراد جامعه، باور به وجود چنین حوزه‌ای را در ذهن داشته باشند؛ باوری که به ارزش‌هایی مانند استقلال، صداقت، احترام متقابل و مسئولیت‌پذیری میان افراد اشاره دارد.

او در پاسخ به این پرسش که در جوامعی مانند ایران، که امکان تشکیل انجمن‌های مستقل یا گفت‌وگوی آزاد محدود شده، آیا می‌توان از حوزه مدنی سخن گفت، می‌گوید: «دموکراسی وابسته به تخیل است. افراد در یک جامعه باید یک ساختار نمادین آرمانشهری را به عنوان یک باور جمعی به اشتراک بگذارند؛ باوری که در کنار دولت، خانواده، اقتصاد و دین، وجود یک حوزه مدنی را نیز مسلم بداند.»

او با اشاره به مفهوم «پرده جهل» در نظریه جان رالز می‌گوید: «ما باید با افرادی که نمی شناسیم احساس ارتباط داشته باشیم. اما چگونه چنین ارتباطی شکل می گیرد؟ این تنها زمانی ممکن است که ما یک زبان نمادین مشترک داشته باشیم. این زبان نمادین همان گفتمان جامعه مدنی است. اگر چنین زبانی وجود داشته باشد، می توان معیاری برای قضاوت درباره آنچه منصفانه است و آنچه نیست، در اختیار داشت.» و ادامه می‌دهد: «اگر مردان احتمال بدهند که ممکن است زن باشند، درباره حقوق زنان چگونه خواهند اندیشید؟ به احتمال زیاد، به این نتیجه خواهند رسید که زنان باید کنترل بیشتری بر زندگی خود داشته باشند. این رویکرد می تواند به تقویت همبستگی و احترام میان زنان و مردان کمک کند.»

در بحث رسانه‌ها، الکساندر بر مفهوم «خودمختاری نسبی فرهنگ» تمرکز دارد. به باور او، حتی در رسانه‌هایی که از سوی دولت یا منافع اقتصادی هدایت می‌شوند، معنا صرفاً بازتاب قدرت نیست و می‌توان آن را در چارچوب نظام‌های فرهنگی گسترده‌تری تحلیل کرد. به بیان او، «محتوای ارائه‌شده صرفاً بازتابی از قدرت کسانی است که پول یا حکومت را در دست دارند… اما باید بفهمیم چه معناهایی از طریق این رسانه‌ها بازنمایی می‌شود.»

او اضافه می‌کند که رسانه‌ها برای تأثیرگذاری، ناگزیر از استفاده از زبان، نمادها و سنت‌هایی هستند که از ساختار فرهنگی جامعه وام گرفته شده‌اند. این ویژگی است که می‌تواند امکان شکل‌گیری معانی بدیل و کنش نمادین از دل همین رسانه‌ها را فراهم کند.

این استاد جامعه‌شناسی همچنین نظریه تروما را از سطح روانی به سطح اجتماعی منتقل می‌کند. از نظر او «تروما تجربه ویرانی معانی است» و زمانی رخ می‌دهد که هویت جمعی گروهی زیر فشار قرار می‌گیرد. پاسخ به تروما نه از طریق سرکوب یا سکوت، بلکه از مسیر بازسازی روایت و بازتعریف معانی ممکن است.

او معتقد است که معنا صرفاً حاصل بازتاب واقعیت نیست، بلکه خود یک عامل علی در شکل‌گیری کنش‌ها به‌شمار می‌آید: «معناها می‌توانند علت باشند… تنها عوامل مادی نیستند که نقش علیتی دارند. معانی جمعی همواره واسطه‌ای میان نیروهای مادی هستند.»

الکساندر می‌گوید که کنش اجتماعی نه از بیرون و بر اساس برچسب‌گذاری، بلکه از درون و بر پایه درک همدلانه معناها تحلیل می‌شود: «ما باید معانی را به شیوه‌ای همدلانه درک کنیم… باید این فرض را درباره کنشگران بپذیریم که آنها به شکلی اصیل رفتار می کنند و واقعا به آنچه انجام می دهند باور دارند، آنها از معانی جمعی انگیزه می گیرند و در تلاش هستند تا به جهان خود معنا ببخشند.»