ماریا جی. استفن در مقالهای تازه در Just Security استدلال میکند که در جهانی که اقتدارگرایی در حال بازتولید و گسترش است، مهمترین ابزار برای مقابله با آن نه در سازوکارهای رسمی حکمرانی، بلکه در کنش جمعی، نافرمانی مدنی و ائتلافهای متنوعی نهفته است که بتوانند شکافهای اجتماعی را کنار زده و نیروهای پراکنده را به بدنهای منسجم از مقاومت بدل کنند.
چهار ویژگی اصلی جنبشهای موفق در برابر اقتدارگرایی عبارتاند از:
۱. مشارکت پیوسته و فراگیر از سوی گروههای متنوع اجتماعی
۲. نوآوری در تاکتیکها، بهویژه استفاده از نافرمانی مدنی مانند اعتصاب و تحریم
۳. شکاف در نهادهای کلیدی پشتیبان حکومت، از جمله کسبوکارها، اتحادیهها، گروههای مذهبی و بوروکراسیها
۴. پایداری و تابآوری در برابر سرکوب
اقتدارگرایی، حتی در جوامعی که به ظاهر از سازوکارهای انتخاباتی بهره میبرند، میتواند به شکلهای پنهان و پیچیده بازتولید شود. این نظامها ممکن است انتخابات برگزار کنند، اما هزینه مخالفت را آنقدر بالا ببرند که امکان رقابت واقعی از میان برود. در چنین شرایطی، تکیه صرف بر ابزارهای نهادی مانند انتخابات، دادگاهها یا سازوکارهای رسمی قانونگذاری، در اغلب موارد برای مهار روندهای اقتدارگرایانه کافی نیست. تجربه جهانی نشان داده است که آنچه میتواند مسیر این روندها را متوقف کند، کنش جمعی پایدار، نافرمانی مدنی سازمانیافته و ائتلافهایی فراگیر و متنوع است که مرزهای ایدئولوژیک، طبقاتی، مذهبی و قومی را درنوردند.
بر اساس یافتههای پژوهشگران علوم سیاسی، احتمال توقف عقبگرد دموکراتیک در کشورهایی که صرفاً به ابزارهای رسمی متکیاند بسیار پایین است. اما وقتی کنشهای فراسازمانی مانند اعتصاب، تحریم اقتصادی، تظاهرات گسترده و نافرمانی مدنی به میدان میآید، این احتمال بهطور چشمگیری افزایش مییابد. زیرا چنین کنشهایی هزینههای حکومت را افزایش داده و مشروعیت آن را به چالش میکشند.
اقتدارگرایی بر شانههای نهادهایی همچون احزاب سیاسی، اتحادیهها، کسبوکارها، رسانهها، سازمانهای مذهبی، دستگاه قضایی و نیروهای امنیتی بنا میشود. این نهادها، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، به بقا و پایداری حکومت کمک میکنند. اما زمانیکه این ستونها از همکاری با حکومت دست بکشند، مثلا وقتی کارگران از ارائه خدمات خودداری کنند، کسبوکارها وارد میدان شوند، کارمندان دولتی از اجرای مؤثر دستورات سر باز زنند و نیروهای نظامی از اجرای خشونت علیه مردم امتناع ورزند، بقای حکومت با بحران مواجه میشود.
یکی از ابزارهای اقتدارگرایان، استراتژی تفرقه و سلطه است. حکومتها با حمله به گروههای خاص مانند مهاجران، روزنامهنگاران، گروههای اقلیت، وکلا یا فعالان اجتماعی، سعی میکنند ترس را به کل جامعه تزریق کنند و مخالفت را در نطفه خفه سازند. در برابر این تاکتیک، تنها راه مؤثر، ایجاد ائتلافهای فراگیر و اقدام هماهنگ است. هنگامی که افراد بدانند تنها نیستند، شجاعت بیشتری برای کنش خواهند داشت. همبستگی، شجاعت را تقویت میکند و زمینه را برای بسیج گستردهتر فراهم میسازد.
اما همبستگی بدون سازماندهی نمیتواند به کنشی پایدار تبدیل شود. در تجربههای موفق، سازمانهای مدنی، اتحادیهها، نهادهای مذهبی، انجمنهای حرفهای و شبکههای محلی، نقشی مهم در هماهنگی و استمرار مقاومت داشتهاند. این سازمانها توانستهاند با ایجاد صندوقهای حمایتی، شبکههای لجستیکی و ابتکارهای حقوقی، زمینه پایداری کنشها را فراهم کنند.
در شماری از کشورها، این نوع مقاومت به موفقیتهایی قابل توجه انجامیده است. در برزیل، ائتلاف گستردهای از نهادهای دانشگاهی، مذهبی، صنفی و مدنی با انتشار بیانیههایی مشترک، در برابر سیاستهای ضددموکراتیک ایستادگی کردند. در لهستان، قضات، وکلا، فعالان زن و جوانان با همراهی کلیساها، با سیاستهای سرکوبگرانه مقابله کردند و ائتلافی فراگیر را شکل دادند که از طیفهای مختلف سیاسی تشکیل شده بود. در زامبیا، همکاری کلیساها و وکلای مستقل مانع از اصلاحات قانون اساسی به سود تمدید قدرت رئیسجمهور وقت شد.
نکته مهم در همه این نمونهها، عبور از مرزبندیهای مرسوم سیاسی یا اجتماعی است. در این تجربهها، نیروهایی که شاید در شرایط عادی تفاوتها و تضادهای عمیقی داشتند، توانستند بر سر حفظ دموکراسی، استقلال نهادها و آزادیهای بنیادی، به اجماع برسند. این همان چیزی است که تحت عنوان «ائتلاف چتری» یا ائتلاف بزرگ از آن یاد میشود.
ائتلافهای بزرگ نیازمند زیرساختهایی هستند که از روابط انسانی آغاز میشود و با تحلیل مشترک، آموزش جمعی و کنش هماهنگ در سطح محلی و ملی ادامه مییابد. این ائتلافها تنها زمانی میتوانند موفق شوند که بهجای واکنش منفعلانه، چشماندازی مثبت برای آینده ترسیم کنند: آیندهای مبتنی بر عدالت اجتماعی، کرامت انسانی و مشارکت همگان در تصمیمگیریهای عمومی.
مقاومت مؤثر در برابر اقتدارگرایی، فقط در اعتراض و مخالفت خلاصه نمیشود، بلکه مستلزم ساختن بدیلی قابل زیست برای نظم موجود است. بدیلی که بهجای سرکوب، بر همیاری بنا شده باشد؛ بهجای تبعیض، به برابری پایبند باشد و بهجای ترس، بر امید تکیه کند. این مسیر آسان نیست و نیازمند زمان، تعهد و پیوندی عمیق میان نیروهای مدنی و اجتماعی است. اما تجربههای جهانی نشان میدهد که این مسیر، اگرچه دشوار، اما تنها راه پیروزی در برابر اقتدارگرایی است.